این روزها
اول از همه سلام میدم به دوستای گلم نفیسه جون و فافا جون دوم اینکه ببخشید که نمیتونم زود زود آپ کنم یا عکس بزارم خیلی وقته پست جدید نزاشتم راستیتش نمیدونم از کجا شروع کنم مامانینا از کربلا اومدن و چند روزی سرمون به اونها گرم بود دکترم برای یک مهر سونو نوشته بود که میشد چهارشنبه روز قبل از عید قربان ما هم رفتیم و خداروشکر صدای ضربان قلب بچم رو شنیدم.پنج هفته و شش روز سنش بود کنجد من. چون نذر داشتم که به محض شنیدن صدای قلبش 100 تا ساندویچ درست کنم و ببرم تو امامزاده سیدحمزه که خیلی بهش ارادت دارم پخش کنم همون روز چهارشنبه با کمک آبجیام این کارو کردم. ولی متاسفانه تا ما حاضر کنیم و ببریم امامزاده بسته شده بود درش و ما جلوی امامزاده همون ...
نویسنده :
ايلقار
2:20